ازت متنفرم اوسامو
که دازای کمرمو گرفت کشید سمت خودش
دازای.....
رفتم سمتش دیدم داره میوفته گرفتمش کشیدمش سمت خودم
دازای:او....چویا داشتی میوفتادیا
چویا:اییی..ولم کنننن
دازای :گفتم که شیطونی کنیم یکم
چویا:نه
رفتمو بوسش کنم موری سان اومد داخل از سر حرس قیافه به خودم گرفتم که بقیه هم پشت سر موری اومدن...
موری :خب دازای اگه میخوای من نگم خودت قبل جلسه متره کن
دازای.....
رفتم سمتش دیدم داره میوفته گرفتمش کشیدمش سمت خودم
دازای:او....چویا داشتی میوفتادیا
چویا:اییی..ولم کنننن
دازای :گفتم که شیطونی کنیم یکم
چویا:نه
رفتمو بوسش کنم موری سان اومد داخل از سر حرس قیافه به خودم گرفتم که بقیه هم پشت سر موری اومدن...
موری :خب دازای اگه میخوای من نگم خودت قبل جلسه متره کن
- ۱.۹k
- ۰۵ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط